دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود


دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود

دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود


دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود

دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود


دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود

دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود


دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود

صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صبر پی گم کرد چون هم دست دستانت نبود
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
خوش دلی گفتی که داری الله الله این مگوی
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
فتنه را برسر گرفتم چون سرکار از تو داشت
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود
این همه کردی و می گویم که تاوانت نبود